داستان عشقی مطا لب خواندنی جالب
بهترین بهترینا

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 38
بازدید هفته : 78
بازدید ماه : 78
بازدید کل : 61471
تعداد مطالب : 19
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


 اول به نام خدا

مینویسم دوباره درباره عشقم نسترن امروز ۵/۲/۹۲ هست.راستش الان وضعیتم خیییلی بده نزدیک به کنکور و من هنوز نتونستم درست درسامو بخونم خدا به امید تئو برام دعاکنین براممیخوام بگم این دختره نسترن که باهش اشناشدم  راستش خوشم نمیامد چون فکر میکرم به دوستش  چسبیده بعد کلاسا دیگه نمیاد اما همه چی برعکس شده من عاشقش شدم اونم حتی بخاطر من میدنم براش سخته از خونه مدرسه میزنه فداششم اما اما میخوام از حسم بگم وقتی کنارشم قلبم تند میزنه امروز وقتی رفتیم متوجه شدم هنوز خجالت میکشه یا از نجابتشه بگم هر جی کمه اصلا منو دیونه کرده وقتی توی خیابان هستیم دستمو نمیگیره و میگه ازم فاصله بگیر کسی نبینه امروز رفتم  سر قرار باهاش اما چی بگم از بی فرهنگی مردم ۲ چشم دارن ۱۰ قرض میکننن و رفتیم کوهستان پارک یک فاتحه خوندیم امدیم پاین نشستیم فکر کنم زیاد روی کردم  بوسش کردم به هزار بدبختی نمیذاشت که زشته میبینننن و............... بگم اما خاک برسر اینم ما پایین پارک بودیم دید ۳ تا پسره با پفک دارن نگاه میکن چیزی به نسی نگفتم که اگه میفهمید بلند میشد سرمو میکند ماشا.... بعضی وقتا عصبی میشه نگو نمیشه حرف زد میترسی ازش بد جور بگذریم داشتم میگفتم یکم ازش فاظله گرفتم تا اون ۳ تا رفت ۱۰ دقیقه بعد مرده امد گفت چرا اینجا نشتین گفتم مگه چکار کردم ..... منضورش همون بوس بود که کردم دیده بود  بلند شدیم اخه بدبختی مردم ما اینه ۲ نفرو میببین سعی میکنن که با  پسره درگیر شن ابروش ببرن یا با چشاشون میخورن تور چی بگم.نسترن مغذرت

اتمام

برای نسترن

عاشقتم


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 5 ارديبهشت 1398برچسب:عشق,عاشق,داستان عاشقانه,قرار,مردم,نسترن,, توسط ابی میر

سلام من دوباره امدم راستش چندروز قبل با دوستم بیرون بودم میچر خیدم صفا سیستی که دوستم گفت کلاس زبان دارم باید برم تو هم باهم بیا بنشین سر کلاس که اخر زنگ باهم بریم خونه من قبول کردم رفتیم نشستم و خودمو تازه ثبت نام گفتم هستم به استاد چند لحضه ای سخنرانی کرد و بعد گفت میخوام امتحان بگیرم از5نمره من شکه شدم به دوستم نگاه کردم گفتم قرار امتحان نبود مگرنه نمیامدم بلند شدم اجازه گرفتم گفتم اقا بزارین برای جلسه بعد که یکی از پشت سرم بلند شد (یک پسره)گفت یعنی چی تکلیم ما که خوندیم زحمت کشیدیم چیمیشه من نشستم باخودم گفته نگاه گن عجب پسره خایمالیه صندلیا بافاصله گذاشتیم دوستم جلوم شد من بعد ورقه امتحانی داد گفت جوابدید من مونده بودم چی بنویسم بر گشتم ورقه دسته راستیمو نگاه کردم یک پسره بود تا متوجه شد دارم میبینم ور قشو بالا گرفت اونور کرد که من نبینم یک چند لحظی اینور اونورمو نگاه کردم سمت چپ من یک دختره بود بهش گفتم پیس پیس نگاه کرد گفتم ببخشید سوال یک متوجه منظورم نشد دوباره گفتم روشو اونور کرد من گفتم ولش بعد 10دقیقه ورقشو دادبه من ورقمو گرفت نوشت جور که کسی متوجه نشود بعد داد بهم با هم بلند شدیم ورقه دادیم منم تشکر کردم ازش که اون پسر فوزوله پرسید چچرا تشکر میکنی من بهش گفتم به تو چه !!گفت حتما تقلب من چیزی نگفتم بلخره وقت کلاس تمام شد بادوستم رفتیم فردا از ودستم خواهش کردم منو باخودش ببره اونم برام ناز میکرد بلخره قبول کرد رفتم سر کلاس به اون دختره همش نگاه میکردم که استاد گفت5دقیه استراحت کنید بعد دختر بلند شد از اون جا امد طرف من تعجب کردم جلو همه امد بهم گفت ببخشد من براتون داخل ورق تمامی معنی درس با قواعدش نوشتم من تشکر کردم خوشم اومد ازش نتونستم شمارمو بهش بدم بعدش رفتیم مسافتر ندیدمش این بود جرایان امید وارم خوشتون امده باشه نظر بدید


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ جمعه 13 مرداد 1391برچسب:داستان,دوست دختر,فوتبال,المپیک,زبان,چت,رابطه,, توسط ابی میر

سلام دوستان امیدوارم تاحالا از وبلاگم خوشتان آمده باشه خوب میخوام راجب دختری که خیلی دوستش داشتم بگم اما هنوز داستان من اون تمام نشده یعنی من نمیزارم تمام بشه چون دوسش دارم یاشایدم بهش عادت کردمخوب بگذریم اینم یکی از قربانیان من بود

زمانی باهاش دوست شدم که یک هفته به۴۰پدرش منده بود بیجاره پدرش خدا بیا...... بعدش باهم شدیم عاشقمم شد سعی میکرد خودشو توی دلم جاکنه

اما من هدفم یک چیزه دیگه بودفقط پول بود که منو به خودش کشونداما بعدها فهمیدم بهش تجاوز شده خیلی سختی کشیده تعداد خانوادشون۷نفر بود و اون مجبور بود از صبح تا ۱۱شب کارمی کردومن بازم هدفم پول بود خیلی ازش پول گرفتم به خاطرمن ازخانوادش زد اما من قدرش ندونستم  فقط راه نجات از فلاکت ازدواج میدونست اما من خیلی دروغ گفتم بهش اما یک روز مچم گرفت خیلی شبای خوبی داشتیم اما بااون دروغ ها دیگه دلش شکست اما خودمونیم خدای باهاش حال کردم یک چیز مهم یادگرفتم این بود(دخترا زود وابسته میشن و دیردل میکنن)بعدش هیچ دختر از روی مستی شرمنده دوستان اینجوری میگم ازدواج نمی کنن بلکه دلشون می خواد پشتیبان داشته باشن  بعدش امد به تک تک استادام رشوه داد تاقبول بشم(پول)به خاطرمن ازدرسش زد من  احساس بدی داشتم برای همین مجبورش کردم درس بخونه بهم پیشنهاد داد بیام خواستگاریش که ابنجا بود زدم کناردرحالی انقدر بهم اطمینا داشت من بهش خیانت کردم رفتم یواشکی بادوستش رفیق شدم اما بعد چند روز رفت مشهد دیگه خبر نشدم ازش فکر کنم فهمیدبادوستش بودم وحال که رفته احساس میکنم منم دوسش داشتم باپول خودش برای خودش کادو می خریدم طرف خر گیر اورده بودم وحالا دلم براش تنگ شده بهش زنگ یا اس میدم جواب نمیده فقط میدونم مثل اون دیگه نیست برام پشیمون شدم انقدربلا سرش اوردم گریش در اوردم اما بازم برام صفا داشت .دوستان شما اگه همچین کسی داشتید یا بجای من بودید چه میکردین؟

 

سپهر 


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 خرداد 1390برچسب:دوست دخترم"انتقام"دوست"آهنگ"بازی"قدرت"نامردی"باحال"پول"عشق", توسط ابی میر

به نام خدا

انگارچندسال پیش بودکه اولین دوست دختر پیداکردم همه چیزازسال سوم راهنمای شروع شد.اونم تلفنی دختربدبخت فکرمی کرد دوسش دارم خیلی سربه سرش می گذاشتم برام هرروزشارژ می گرفت من دوسش نداشتم فقط برای پول می خواستم من وپسرخالم یک گروه دخترباز بودیم بادخترادوست می شدیم پول می گرفتیم و حتی عکس وفیلم خانه خالی از می گرفتیم وبعدش تحدید می کردیم من نقش آدم بده داشتم وپسرخالم کمک دستم بود یادم تولد اولین دوست دخترم بود تایک هفته اس میداد خواهش می کرد جوابش بدم بعدازیک هفته خودش برام شارژ گرفت تا جوابشو دادم من به پسرخالم دختر بازی یادش دادم

ولی همون آقا بادوست دخترم (ناهید)دوست شد داشت یادم می رفت من از این خانم جز پول شازژ یک ملیون تومان گرفتم .این دوتا سعی کردن منو بزنن زمین...من ازخدابی خبر حرفای پسرخالم باورکردم شماره دختره دادم اینا چنان باهم دوست شده بودن که هر کاری می کردم ازهم جدا نمیشدن پدر دختره سرهنگ بودگفتم بابا ولشون کنم ولی از اونجا زورم میامد گفتم خداحافظ بزارم این دوخرعاشق باهم باشن گذاشتم من رفتم بایک دختر دیگه می خواستم به چاپمش جالب این بود دختره روز ۴۰پدرش دوست شد بامن (چشم پدره دور دیده ای دنیا)من از این فرست استفاده کردم که بعد از چند روز خبر شدم ای جان این پسرخالم داره با دوست دخترم(ناهید)ازدواج می کنه رفتم پیش پسر خاله گفتم نکن این کارو من این دختره بردم خانه خالی آدم درستی نیست من میدونم برگشت گفت:مشکلی نیست هرکسی دوران جوانی این کارو می کنهفیلم سوپر دختره نشون دادم قبل نکرد(خره)دیگه وانستادم شب عروسی شون شد رفتم پیش خاله گفتم جانه ما این دختره آدم درست نیست خودم براتون دختر خوب پیدامی کنم این همه دختر چرااین .به کف خاله نرف مثل این بود دختره جادوکرده مجبورشدم عروسی بهم بزنم که شبش کلی کوتک خوردم بعد که فیلم سکسی دختره به فامیل نشون دادم قبول کردن اما هنوز پسرخالم ودختر تو کف بودنکه زنگ زدم به دوستام گفتم گوشی دختره به دزدن ودختره نزارن نزدیک خانه پسرخالم بینشون وکار از گوشی دختره ساختم میانشان شکر آب کردم........... ادامشو بعد می نویسم برای امروز کافی بود 

اگر خودتو جای من بودین چه کارمی کردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظر یادتون نره


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ 13 دی 1389برچسب:داستان از دوست دخترام,داستان ,داستان از دوست دخترا, حال گیری, , توسط ابی میر
 

آنچه که اغلب آقایان به دنبالش هستند، یک سری علائم و نشانه هایی اسـت که بوسیله آنها متوجه علاقمندی حقیقی طرف مقابلشان شوند...شـنیدن جواب رد از طـرف یـک زن بـرای مـردان اصـلا" مسئله خوشایندی نمی باشد. هیچ چیـز بـه انـدازه اینکه زن رویاهایتان تقاضای

ازدواج شمـا را نـپـذیـرد، برای اتـان گـران تـمـام نـمی شود. پـیـش خـود تـصـور میکردید که او به شما علاقه مند است ولی احتمالا" برداشتتان از علائم علاقمندی او اشتباه بوده است.
از نقطه نظر مردان، زنان هنگام ابراز علایق رومانتیک خود بصورتی زیرکانه و پیچیده عمل میکنند(مگراینکه طرف مقابلشان خوش تیپ و پول دار باشد آنجوری که خودشان اظهار می کنند) و اکثر آنها جوابهای ضـد و نقیضی میـدهـند چون خودشان مطمئن نیستند که چـه چیزی در سرشان میگذرد.
بنابراین آنچه که اغلب آقایان به دنبالش هستند، یک سری علائم و نشانه هایی اسـت که بوسیله آنها متوجه علاقمندی حقیقی طرف مقابلشان شوند.

در زیر برخـی از نـشـانه هـای کـه می تـواند نـشانه علاقمندی یک زن باشد را مشاهده میکنید:


علائم علاقه مندی اغلب زنان :


1- او همگام با شما است ناگهان متوجه میشوید که او همه جا حضور دارد. او "بطور اتفاقی" هر کجا شما هستید پیدایش می شود، یا در راه روی محل کارتان مرتب جلوی شما قدم میزند، یا "تصادفی" به شما برخورد میکند. آنچه که او انجام میدهد تلاش برای جلب توجه شما است، و بـرای این اسـت که خود را در موقعیتی قرار دهد تا شما "قدم اول" را بردارید. مسئله اینـجا اسـت کــه بـسـیـاری از مردان نسبت به این عمل زنان بی توجه هستند و به همین دلیـل بسیاری از فرصت ها را از دست میدهند. مردان مستقیم عمل می کنند، زنان غیر مستقیم. بنابرایـن اگر زنـی مکررا" شروع به قـرار گـرفـتـن سـر راه شـما نـمود، احتمال اینکه(صد در صد نیست) او اینکار را عمدا" انـجام میدهد زیاد است.

2- او حرکاتی بخصوص انجام می دهدیک جمله قدیمی می گوید:"جسم دروغ نمی گوید." طبیعت بشر را جوری برنامه ریزی نموده که هنـگام ابـراز عـلاقه بـی اخـتیـار شـروع بـه انـجام یـک سـری حرکات جسمانی مشخص میکند. این اعمال غیر شفاهـی از گـشاد شـدن چشم هنگام نظاره به چیزی جالب گرفته تا لبخند زدن و لمس کردن، متغیر است.
در اینجا برخی از علائم زبان جسمانی را مشاهده میکنید:
اشاره نمودن در جهت شما با پاها یا شانه ها
خم شدن به طرف شما هنگام صحبت
چشم برنداشتن از شما هنگام صحبت و گفتگو
تقلید از حرکات شما ( مثلا" اگر دست خود را روی میز بگذارید او هم همین کار را میکند.)

اگر برخی از این علائم را هنگام حضور طرف مقابل مشاهده نمودید، تقریبا" می توانید مطمئن شوید که او چراغ سبز شروع رابطه برای ازدواج را دارد به شما نشان میدهد.

3- او هیچگاه برای شما سرش شلوغ نیستاین اصلی ترین قانون بازی عشق است. شـمـا هـرگـز از یـک زن عـلاقـمـند چـنین جملاتی را نخواهید شنید: " الان واقـعـا سـرم شلوغه"، یا "بذار بینم وقت دارم"، یا "نمیدونم بتونم بیام یا نه"

4- او در مورد شما کنجکاو است زنی که به شما علاقمند است دوست دارد همه چیزتان را بداند. او درمورد خانواده،پیشینه،سلیقه غذایی، موسیقی، فیلم و مسائل گوناگون شما پرسش خواهد کرد. انگیزه اصلی او این اسـت کـه عـلایـق شما را بشناسد تا بتواند خود را دارای علایق مشــتـرک بــا شما نموده و پـیـوسـتـگـی بیشتری با شما ایجاد کند- اگر از قایق سواری خوشتان نمیآید، او نیز ناگهان از این کار متنفر می شود.

5- او وضعیت مالی شما را می سنجدزن علاقمند دوست دارد منابع و بنیه مالی همسر آینده خود را مورد سنجش قرار دهد. سؤالاتی مانند: "کجا زندگی میکنی؟"، "چه ماشینی داری؟" و "شغلت چیه؟" مـیتواند نشانه علاقمندی وی باشد. اگر پاسخ این سؤالات مطابق با "استانداردهای" او باشــد، علائم بعدی ظاهر خواهند شد وگرنه او در غباری از مه فرو خواهد رفت.
توجه :
البته پیشنهاد ما این است که اگر دیدید دختری خیلی چشم به مال و اموال شما دوخته، اصلا وقت خود را برای چنین دختری صرف نکنید زیرا او همسر خوبی برای شما نخواهد شد بلکه در موقع دارایی همدم پول شما خواهد بود و در موقع تنگدستی مته ای بر اعصاب شما.

6- او در مورد آینده صحبت می کند یک زن علاقمند همیشه دوست دارد در مورد نقشه های آینده و کارهایی که میتوانید با هم انجام دهید اشتیاق نشـان مـی دهد.

7- او بیقراری و بی تابی میکند,اگر او واقعا" علاقمند باشد، دور و بر شما دستپاچه و بیقرار خواهد بود، بخصوص هنگامیکه شما نتوانید متوجه علائم اشتیاق او شوید. البته ممکن است که ذاتا" یک شخص خجالتی نرمال باشد - اگر او فقط پیش شما بی قراری میکند، احتمالا در سرش فکر ازدواج دارد.

8- او نسبت به زنان دیگر، حسادت می ورزد ؛یک زن سعی می کـند از مـرد مـورد علاقه خود همانند یک عقاب مراقبت نموده و او را با چنگ و دندان حفظ کند.
نشانه های فوق ممکن است لزوما" دلیل بر علاقـمـندی یک زن نـبـاشد چـون بـرخـی از زنان کلا" با دیگران رفتاری توام با احترام و محبت دارند اما اگر تـعـداد زیـادی از ایـن عـلائم را در فـردی مشاهده نمودید میتوانید به خود امیدواری دهید و به دلتان صابون بزنید.


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ 16 آذر 1389برچسب: ازدواج"دختر"چه طور بفهمید دختری قصد ازدواج دارد, توسط ابی میر
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :